ا ز سبزترين جای وطن آمدهام
با خاطرهی چای و چمن آمدهام
مضمون زلال روزگارم عشقست
در بازکن ای سپيده! من آمدهام
***
من آمدم از چراغها بنويسم
از درد بلند داغها بنويسم
تا شادی هر جوانه، جان تازه کند
يکبار دگر ز باغها بنويسم
***
برخيز و بيا بهار را مهمان کن
موسيقی بیقرار را مهمان کن
بگشا! بگشا! پنجرههايت را، باز
آواز دل انار را مهمان کن
***
در خانه، صدای پای گندم سبزست
در سينه، سرودههای گندم سبزست
شادا ز پس زردترين حادثهها
شعر من و ماجرای گندم سبزست
***
اينجايم و ريشههای جانم آنجاست
شادابی باغ ارغوانم آنجاست
ديريست در اين قفس، نفس میشکنم
گر خاک شود تنم، روانم آنجاست.
با خاطرهی چای و چمن آمدهام
مضمون زلال روزگارم عشقست
در بازکن ای سپيده! من آمدهام
***
من آمدم از چراغها بنويسم
از درد بلند داغها بنويسم
تا شادی هر جوانه، جان تازه کند
يکبار دگر ز باغها بنويسم
***
برخيز و بيا بهار را مهمان کن
موسيقی بیقرار را مهمان کن
بگشا! بگشا! پنجرههايت را، باز
آواز دل انار را مهمان کن
***
در خانه، صدای پای گندم سبزست
در سينه، سرودههای گندم سبزست
شادا ز پس زردترين حادثهها
شعر من و ماجرای گندم سبزست
***
اينجايم و ريشههای جانم آنجاست
شادابی باغ ارغوانم آنجاست
ديريست در اين قفس، نفس میشکنم
گر خاک شود تنم، روانم آنجاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر