دراوج مبارزات انتخاباتی سال گذشته، همه اصلاح طلبان و گروهی از اصولگرایان ، ادعاهای مشترکی در خصوص دروغ پردازی های احمدی نژاد مطرح می کردند که البته نحوه طرح این ادعاها در میان جناح های گوناگون سیاسی، تفاوت هایی داشت. محمود احمدی نژاد که قادر نبود با استدلال و منطق، مدعیان را قانع کند به اقدامات روانی و احساسی روی آورد.
او از یک سو با طرح دروغ های بزرگتر در خصوص دشمنی های داخلی وخارجی با خود، به نوعی مظلوم نمایی دست زد و از سوی دیگر، دروغ گویی را خصلت انسان های ترسو دانست و ادعا کرد که هیچ نشانه ای از ترس در دولت او پیدا نمی شود. البته برای اثبات دروغ گو بودن دولتمردان ورئیس آنها شاهدانی تقریبا به تعداد مخاطبان صدا وسیما وجود داشتند؛ کسانی که گرانی، فقر و آشفتگی های مختلف در کشور را با گوشت وپوست خود لمس می کردند اما هر چند روز یکبار شاهد گزارش های تلویزیونی بودند که ادعاهای وقیحانه دولتمردان در خصوص کاهش تورم ومهار گرانی ها را شامل می شد.
دروغ هایی که احمدی نژاد وهمکاران او در خصوص پیشرفت های اقتصادی وسیاسی مطرح می کردند آنقدر آشکار بود که هیچ کس در «کذاب» بودن سران دولت تردید نمی کرد اما خواست خداوند آن بود که همه مردم در روز برگزاری انتخابات شاهد چهره وحشت زده احمدی نژاد ـبه هنگام انداختن رأی خود به صندوق باشند تا مشخص شود اواز شرط لازم برای دروغگویی برخوردار است. یک روز بعد، صاحب آن چهره وحشت زده، به برکت حمایت « تفنگ بدستانِ کودتاگر » احساس پیروزی کرد ودر تجمع سفارشی میدان ولی عصر تهران ، مخالفان خود را خس وخاشاک نامید. اما چند روز بعد که تجمعات میلیونی بیست وپنجم خرداد، لرزه بر اندام رئیس دولت و حامیان کودتاگرِ او انداخت، احمدی نژاد با این دروغ آشکار که «مخالفان را خس وخاشاک ننامیده ام » باردیگر ترسو بودن خود را ثابت کرد.
ازآن روز تا امروز هم، رئیس دولت ومقامات بالادست و زیردست او، در مقاطع گوناگون « ترسو بودن » خود را ثابت کرده اند که این اثبات، گاه با دروغگویی های آشکار بوده، گاه با رفتار ذلت آمیز در برابر کشورهای بزرگ وکوچک و گاهی با چشم بستن وسکوت در مقابل تهدید ها وافشاگری ها. چندی قبل، رئیس جمهور آمریکا در اظهار نظری آشکار به تهدید دولت ایران پرداخت . این تهدیدات ، بارها وبارها در رسانه های جهانی منعکس شد اما احمدی نژاد که جرئت پاسخگویی متناسب با تهدید ها را نداشت در اظهار نظری کودکانه، از احتمال «ترجمه اشتباه سخنان اوباما» سخن گفت.
او به خوبی می دانست که وظیفه ترجمه سخنان مقامات خارجی برای رئیس کم سوادِدولت ِ ایران ، به عهده تشکیلات عریض وطویل و پرخرج در دفتر خود اوست و لذا ادعای ترجمه اشتباه، تنها ناشی از ترس احمدی نژاد وتلاش او برای فراراز پاسخ گویی به تهدیدهای اوباما بود. هم زمان با این «تجاهلِ ترس آلود» خبر «نامه نگاری » احمدی نژاد با « اوباما » افشا شد واو که به خوبی می دانست انتشار متن نامه ، چیزی جز اثبات وحشت ، حقارت و ذلت رئیس دولت کودتا در برابر رئیس جمهور امریکا نخواهد بود ترجیح داد که اعلام محتوای نامه را به صلاحدید « آقای اوباما » واگذار کند. او به خیال خود با این حربه توانست برای مدتی متن حقارت آمیز نامه ارسالی برای اوباما را از دید مردم ایران مخفی نگه دارد اما از سوی دیگربا این مخفی کاری ، قلم بطلان بر ادعای پرسر وصدای خود وهمکارانش در خصوص «دیپلماسی عمومی» کشید.
اما منتقدان ایرانی در داخل وخارج ، بیکار ننشستند و برخورد حقارت آلود احمدی نژاد در برابر تهدید های آشکار آمریکا را به رخ او کشیدند تا جایی که او در یک سخنرانی عمومی ، به فحاشی علیه « اوباما » روی آورد و البته پس از چند روز در سفر به آمریکا، با جدا کردن حساب « آقای اوباما» از سایر دولتمردان امریکا، این پیام همراه با پشیمانی را برای آمریکا ارسال کرد که چهره اصلی رئیس دولت کودتا همان است که به صورت رفتارهای حقارت آمیز در برابر تهدید های خارجی آشکار می شود و فحاشی تریبونی علیه اوباما ، تنها « مصرف داخلی » داشته است.
درهمین مدت، «وحشت زدگی» احمدی نژاد و حامیان او ، در عرصه داخلی نیز هر روز جلوه های جدیدتری می یافت. ترس از اعطای مجوز به مخالفان برای برگزاری راهپیمایی ، نخستین نشانه آشکار از « رعب ِ کودتاچیان » بود.اعدام دو جوان بیگناه برای ارعاب تظاهر کنندگان ، علنی کردن جنایات کهریزک برای ترساندن خانواده ها از سرنوشت کسانی که در اعتراضاتِ خیابانی دستگیر می شوند وارتقای مقام متهم اصلی کهریزک - برای تشویق سایر جنایت کاران - پرده هایی متفاوت از سناریوی «وحشت آفرینیِ » کسانی بود که وحشت وترس ، برسراسر وجود آنها سایه افکنده بود.
در همین مدت، دولت کودتا در برابر اظهارات وزیر خارجه امارات که دولت ایران را با دولت اسرائیل مقایسه می کرد، ترجیح داد به تذکر دوستانه اکتفا کند اما هم زمان، درداخل کشور اقداماتی انجام داد که تنها با اقدامات برخی سربازان اسرائیلی در غزه ونسبت به فلسطینی های معترض، قابل مقایسه بود . البته در این میان، یک تفاوت آشکار نیز وجود داشت. سربازان اسرائیلی اگر تیراندازی می کنند یا مخالفان را سرکوب می نمایند خبرنگاران ـ از جمله خبرنگار شبکه های برون مرزی سیمای جمهوری اسلامی ـ را آزاد می گذارند که از تظاهرات وسرکوب آن، گزارش تصویری تهیه نمایند اما دولتمردان ترسوی ایران، آدم می کشند و هر خبرنگاری را هم که بخواهد گوشه ای از این جنایات را بازتاب دهد سرکوب می نمایند و رسانه های منعکس کننده این جنایات را با « فیلترینگ » یا « پارازیت » خفه می کنند!
رئیس ترسوی دولت کودتا که در دو سه سال گذشته، بارها «سفر از پیش اعلام شده به عراق» را نشانه شجاعت خود دانسته است اکنون ناچار است به صورت مخفیانه وبدون اعلام قبلی به دانشگاههای پایتخت برود ودر جمع افراد دستچین شده ـ وعمدتا مزدور ـ سخنرانی کند تا نشان دهد شجاعت او در سفر به عراق به پشت گرمی نیروهای نظامی امریکایی ـ که حفاظت اودر سفر به عراق را به عهده داشتند ـ بوده است واو توانمندی نیروهای سرکوبگر داخلی برای حفاظت از خویش را باور ندارد. دولت فاسد ودروغگوی احمدی نژاد ، هنگامی که با افشاگری رسوا کننده تعدادی از « اصولگرایانِ سهم خواه » در خصوص معاون اولِ متملقِ خود مواجه شد؛ ابتدا عده ای را مأمور کرد تا افشاگران را تهدید کنند . بر همین اساس ، سایت های رسمی متعلق به دولت ،اعلام کردند که «دولت رسما از الیاس نادران به خاطر اتهام افکنی علیه محمد رضا رحیمی به دستگاه قضایی شکایت کرده است» امادولتی ها که حتی ازحضور در دادگاهها ی سفارشی صادق لاریجانی وحشت داشتند ترجیح دادند به جای پیگیری شکایت از «افشا کنندگان حلقه فاطمی» ، کمی آن طرف تر به سراغ حامی اولیه دولت کودتا در انتهای خیابان پاستور بروند و بستن دهان افشاکنندگان را خواستار شوند.
اکنون آخرین ماه از سال پس از کودتا در حالی فرا می رسد که «نشانه های ترس ودروغگویی کودتاگران» هرروز بیش از گذشته آشکار می شود و قاعدتا مخالفت با در خواست کروبی وموسوی برای راهپیمایی ۲۲خرداد بار دیگر بر همگان آشکار خواهد ساخت که چه کسانی از « اعتماد به نفس » برخوردارند و چه کسانی از ترس افشای دروغ هایشان در جریان انتخابات و حوادث پس از آن ، حاضر نیستند حتی در فضای پلیسی وامنیتی، به یک « وزن کِشی واقعی » تن بدهند. در چنین شرایطی آیا احمدی نژاد باز هم می تواند ادعا کند که «من دروغ نمی گویم زیرا دروغ، خصلت ترسوهاست در حالی که هیچ نشانه ای ازترس در دولت من وجود ندارد» ؟
او از یک سو با طرح دروغ های بزرگتر در خصوص دشمنی های داخلی وخارجی با خود، به نوعی مظلوم نمایی دست زد و از سوی دیگر، دروغ گویی را خصلت انسان های ترسو دانست و ادعا کرد که هیچ نشانه ای از ترس در دولت او پیدا نمی شود. البته برای اثبات دروغ گو بودن دولتمردان ورئیس آنها شاهدانی تقریبا به تعداد مخاطبان صدا وسیما وجود داشتند؛ کسانی که گرانی، فقر و آشفتگی های مختلف در کشور را با گوشت وپوست خود لمس می کردند اما هر چند روز یکبار شاهد گزارش های تلویزیونی بودند که ادعاهای وقیحانه دولتمردان در خصوص کاهش تورم ومهار گرانی ها را شامل می شد.
دروغ هایی که احمدی نژاد وهمکاران او در خصوص پیشرفت های اقتصادی وسیاسی مطرح می کردند آنقدر آشکار بود که هیچ کس در «کذاب» بودن سران دولت تردید نمی کرد اما خواست خداوند آن بود که همه مردم در روز برگزاری انتخابات شاهد چهره وحشت زده احمدی نژاد ـبه هنگام انداختن رأی خود به صندوق باشند تا مشخص شود اواز شرط لازم برای دروغگویی برخوردار است. یک روز بعد، صاحب آن چهره وحشت زده، به برکت حمایت « تفنگ بدستانِ کودتاگر » احساس پیروزی کرد ودر تجمع سفارشی میدان ولی عصر تهران ، مخالفان خود را خس وخاشاک نامید. اما چند روز بعد که تجمعات میلیونی بیست وپنجم خرداد، لرزه بر اندام رئیس دولت و حامیان کودتاگرِ او انداخت، احمدی نژاد با این دروغ آشکار که «مخالفان را خس وخاشاک ننامیده ام » باردیگر ترسو بودن خود را ثابت کرد.
ازآن روز تا امروز هم، رئیس دولت ومقامات بالادست و زیردست او، در مقاطع گوناگون « ترسو بودن » خود را ثابت کرده اند که این اثبات، گاه با دروغگویی های آشکار بوده، گاه با رفتار ذلت آمیز در برابر کشورهای بزرگ وکوچک و گاهی با چشم بستن وسکوت در مقابل تهدید ها وافشاگری ها. چندی قبل، رئیس جمهور آمریکا در اظهار نظری آشکار به تهدید دولت ایران پرداخت . این تهدیدات ، بارها وبارها در رسانه های جهانی منعکس شد اما احمدی نژاد که جرئت پاسخگویی متناسب با تهدید ها را نداشت در اظهار نظری کودکانه، از احتمال «ترجمه اشتباه سخنان اوباما» سخن گفت.
او به خوبی می دانست که وظیفه ترجمه سخنان مقامات خارجی برای رئیس کم سوادِدولت ِ ایران ، به عهده تشکیلات عریض وطویل و پرخرج در دفتر خود اوست و لذا ادعای ترجمه اشتباه، تنها ناشی از ترس احمدی نژاد وتلاش او برای فراراز پاسخ گویی به تهدیدهای اوباما بود. هم زمان با این «تجاهلِ ترس آلود» خبر «نامه نگاری » احمدی نژاد با « اوباما » افشا شد واو که به خوبی می دانست انتشار متن نامه ، چیزی جز اثبات وحشت ، حقارت و ذلت رئیس دولت کودتا در برابر رئیس جمهور امریکا نخواهد بود ترجیح داد که اعلام محتوای نامه را به صلاحدید « آقای اوباما » واگذار کند. او به خیال خود با این حربه توانست برای مدتی متن حقارت آمیز نامه ارسالی برای اوباما را از دید مردم ایران مخفی نگه دارد اما از سوی دیگربا این مخفی کاری ، قلم بطلان بر ادعای پرسر وصدای خود وهمکارانش در خصوص «دیپلماسی عمومی» کشید.
اما منتقدان ایرانی در داخل وخارج ، بیکار ننشستند و برخورد حقارت آلود احمدی نژاد در برابر تهدید های آشکار آمریکا را به رخ او کشیدند تا جایی که او در یک سخنرانی عمومی ، به فحاشی علیه « اوباما » روی آورد و البته پس از چند روز در سفر به آمریکا، با جدا کردن حساب « آقای اوباما» از سایر دولتمردان امریکا، این پیام همراه با پشیمانی را برای آمریکا ارسال کرد که چهره اصلی رئیس دولت کودتا همان است که به صورت رفتارهای حقارت آمیز در برابر تهدید های خارجی آشکار می شود و فحاشی تریبونی علیه اوباما ، تنها « مصرف داخلی » داشته است.
درهمین مدت، «وحشت زدگی» احمدی نژاد و حامیان او ، در عرصه داخلی نیز هر روز جلوه های جدیدتری می یافت. ترس از اعطای مجوز به مخالفان برای برگزاری راهپیمایی ، نخستین نشانه آشکار از « رعب ِ کودتاچیان » بود.اعدام دو جوان بیگناه برای ارعاب تظاهر کنندگان ، علنی کردن جنایات کهریزک برای ترساندن خانواده ها از سرنوشت کسانی که در اعتراضاتِ خیابانی دستگیر می شوند وارتقای مقام متهم اصلی کهریزک - برای تشویق سایر جنایت کاران - پرده هایی متفاوت از سناریوی «وحشت آفرینیِ » کسانی بود که وحشت وترس ، برسراسر وجود آنها سایه افکنده بود.
در همین مدت، دولت کودتا در برابر اظهارات وزیر خارجه امارات که دولت ایران را با دولت اسرائیل مقایسه می کرد، ترجیح داد به تذکر دوستانه اکتفا کند اما هم زمان، درداخل کشور اقداماتی انجام داد که تنها با اقدامات برخی سربازان اسرائیلی در غزه ونسبت به فلسطینی های معترض، قابل مقایسه بود . البته در این میان، یک تفاوت آشکار نیز وجود داشت. سربازان اسرائیلی اگر تیراندازی می کنند یا مخالفان را سرکوب می نمایند خبرنگاران ـ از جمله خبرنگار شبکه های برون مرزی سیمای جمهوری اسلامی ـ را آزاد می گذارند که از تظاهرات وسرکوب آن، گزارش تصویری تهیه نمایند اما دولتمردان ترسوی ایران، آدم می کشند و هر خبرنگاری را هم که بخواهد گوشه ای از این جنایات را بازتاب دهد سرکوب می نمایند و رسانه های منعکس کننده این جنایات را با « فیلترینگ » یا « پارازیت » خفه می کنند!
رئیس ترسوی دولت کودتا که در دو سه سال گذشته، بارها «سفر از پیش اعلام شده به عراق» را نشانه شجاعت خود دانسته است اکنون ناچار است به صورت مخفیانه وبدون اعلام قبلی به دانشگاههای پایتخت برود ودر جمع افراد دستچین شده ـ وعمدتا مزدور ـ سخنرانی کند تا نشان دهد شجاعت او در سفر به عراق به پشت گرمی نیروهای نظامی امریکایی ـ که حفاظت اودر سفر به عراق را به عهده داشتند ـ بوده است واو توانمندی نیروهای سرکوبگر داخلی برای حفاظت از خویش را باور ندارد. دولت فاسد ودروغگوی احمدی نژاد ، هنگامی که با افشاگری رسوا کننده تعدادی از « اصولگرایانِ سهم خواه » در خصوص معاون اولِ متملقِ خود مواجه شد؛ ابتدا عده ای را مأمور کرد تا افشاگران را تهدید کنند . بر همین اساس ، سایت های رسمی متعلق به دولت ،اعلام کردند که «دولت رسما از الیاس نادران به خاطر اتهام افکنی علیه محمد رضا رحیمی به دستگاه قضایی شکایت کرده است» امادولتی ها که حتی ازحضور در دادگاهها ی سفارشی صادق لاریجانی وحشت داشتند ترجیح دادند به جای پیگیری شکایت از «افشا کنندگان حلقه فاطمی» ، کمی آن طرف تر به سراغ حامی اولیه دولت کودتا در انتهای خیابان پاستور بروند و بستن دهان افشاکنندگان را خواستار شوند.
اکنون آخرین ماه از سال پس از کودتا در حالی فرا می رسد که «نشانه های ترس ودروغگویی کودتاگران» هرروز بیش از گذشته آشکار می شود و قاعدتا مخالفت با در خواست کروبی وموسوی برای راهپیمایی ۲۲خرداد بار دیگر بر همگان آشکار خواهد ساخت که چه کسانی از « اعتماد به نفس » برخوردارند و چه کسانی از ترس افشای دروغ هایشان در جریان انتخابات و حوادث پس از آن ، حاضر نیستند حتی در فضای پلیسی وامنیتی، به یک « وزن کِشی واقعی » تن بدهند. در چنین شرایطی آیا احمدی نژاد باز هم می تواند ادعا کند که «من دروغ نمی گویم زیرا دروغ، خصلت ترسوهاست در حالی که هیچ نشانه ای ازترس در دولت من وجود ندارد» ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر