۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

سبز می مانیم - سید ابراهیم نبوی

یک نظر سیاسی که عمدتا از سوی نیروهای سیاسی بیرون ایران مطرح می شود، و گاه در داخل کشور به وسیله حامیان کودتای خرداد 88 تکرار می گردد، این است که " جنبش سبز مرده است." این نظر گاه توسط افرادی تکرار می شود، که جزو حامیان جنبش هستند و بسیاری از آنان با نهایت تاسف و با آه و ناله و غم این خبر را به دیگران می دهند یا با خود تکرار می کنند. اما به نظرم بد نیست که به جای گفتار منتقدان جنبش سبز، از رفتار و کردار آنان تلاش کنیم به حقیقت این نظر یا نادرستی آن پی ببریم.

نخستین گروه کودتاچیانی هستند که دائما تکرار می کنند جنبش سبز مرده است، وزیر ارشاد و معاون رئیس جمهور و عضو اکثریت مجلس و روزنامه کیهان دائما این نکته را تکرار می کنند، آنها میلیونها تومان خرج می کنند تا با راه انداختن نمایشگاهی خیابانی بگویند که جنبش سبز شبیه حرکت مجاهدین خلق بوده، یا بسیار خرج می کنند تا مانووری برپا کنند و زن پوش هایی را به خیابان بیاورند تا برای مردمی که یک سال قبل واقعیتی را برای مدتی طولانی دیده اند، واقعیت را قلب کنند. تقریبا بخش اعظم صفحه دوم روزنامه کیهان، بخش مهمی از خبرهای سیاسی صدا و سیما، بخش اصلی خبرهای وب سایت های حامی دولت، بخش مهمی از کتابهای منتشر شده و شعرهای گفته شده توسط شاعران دولتی، همه و همه در نقد و نفی جنبشی است که مرده است.

واقعیت این است که این جنبش اگر مرده بود هم با این همه ذکر خیری که از آن مرحوم می شود، حتما از گور برمی خاست و متوجه می شد خبر مرگش شایعه است. اگر واقعا جنبش سبز از نگاه دولت دهم و مخالفان اصولگرای آن مرده است، این همه هزینه برای مخالفت با یک مرده برای چیست، این همه زندانی را برای چه می گیرند؟ و چرا بخاطر یک خبر که فقط در اینترنت و در سطحی محدود منتشر شده تا مردم در فلان روز الله اکبر بگویند، یکباره یک ارتش به خیابان می آید. کسی که برای تشییع جنازه لشگرکشی نمی کند؟

دومین گروهی که خبر از مردن جنبش سبز می دهند، کسانی هستند که از ابتدای جنبش سبز وجود آن را انکار می کردند و حتی در روزهایی که جنبش خیابانی بود، علیرغم دیدن مردم در خیابان یا آن را انکار می کردند یا آن را بیهوده می دانستند. همین دوستان که غالبا تمام آنان در بیرون ایران زندگی می کنند، پس از تغییر رفتار جنبش از حرکت خیابانی به حرکت های دیگر، مدافع حرکتی شدند که مخالف آن بودند. بسیاری از این گروه نه در مورد جنبش سبز، بلکه در مورد جنبش اصلاحات، یا جنبش های اجتماعی دیگر نیز هرگز نظر موافقی نداشتند. برخی به زندگی در فرنگ عادت کرده اند و برخی دیگر نان شان را از این می خورند که اثبات شود که وضع ایران بسیار بدتر از چیزی است که گفته می شود و کسی هم در داخل نیست که چیزی بگوید.

این گروه به نوعی دچار شرمساری از وجود خود در فرنگ اند، آنان پهلوانان شجاعی هستند که مدعی اند اگر در وطن می بودند، همه چیز را تغییر می دادند، ولی آه و افسوس که کسی نیست تا با آنان همراهی کند و خیانت رهبران همه جنبش ها همه فرصت ها را از آنان گرفته است. از همین روست که می بینیم کسی که سالها در فرنگ است، اما دلش می خواهد سرنوشت ایران تغییر کند، تا به خانه بازگردد، بسیار محتاطانه و با دقت در مورد جنبش نظر می دهد، اما یکی دیگر که سه چهار سال یا حتی شش ماه است که تنش با هوای فرنگ عادت کرده، چنان با قاطعیت در مورد چیزی که نمی داند، نظر می دهد، انگار که سرنوشت ایران را با سرانگشتان مقتدر خود می نویسد. این گروه همیشه بوده اند و خواهند بود، همیشه تندترین برنامه را پیشنهاد می کنند، چون می دانند که نمی شود. این گروه که معمولا معتقد به براندازی حکومت اند، از هر ده نوشته شان، هشت نوشته علیه جنبش سبز و زندانیان و فعالان داخل و خارج جنبش است، و معمولا شهامت ندارند که علیه آنان که بر سر موضع قدرت اند چیزی بگویند.

سومین گروه نیز معدود مردمانی هستند که شیوه سبزها را برای مبارزه در داخل نمی پسندند و معمولا با معیارهای جهانی و غیر منطبق با شرایط داخل کشور، منتقد جنبش سبز اند. اکثر این افراد نه تنها زیانی به جنبش نمی رسانند بلکه با نقدهای خود جنبش را به سوی درست تر رفتار کردن راهنمایی می کنند. اگرچه این اشکال برآنان وارد است که با تعریف انتظارات غیرممکن و غیرمنطبق با شرایط داخل کشور، خودشان و دیگران را نومید می کنند. بسیاری از آنها حوصله تغییرات کوچک را ندارند، دوست دارند اتفاق بزرگی بسرعت بیافتد و سوگمندانه چنین چیزی بصورت گسترده و سریع ممکن نیست.

از اینها گذشته، تغییر روش و منش جنبش سبز در میان مردم داخل کشور و بیرون ایران، نوعی آشفتگی را ایجاد کرده است، این آشفتگی در داخل ایران کمتر است، چرا که آنهایی که در داخل هستند، بهتر می فهمند که اطراف شان چه می گذرد. به نظر می رسد جنبش باید برای حرکت دقیق تر و درست تر، راههایی را که همین حالا هم انجام می دهد، بصورتی منظم تر در بیاورد. شاید توجه به شیوه های زیر مفید باشد.

اول، جنبش سبز یک جنبش اجتماعی است، باید حوزه اجتماعی آن گسترش یابد. گسترش دامنه رفتارهای صنفی، تشکیل گروههای رسمی و غیررسمی غیردولتی برای فعالیت اجتماعی در میان گروههایی مانند معلمان و کارگران و زنان و جوانان و دانشجویان و غیره قطعا نقش مهمی در متشکل شدن نیروها خواهد داشت. طبیعی است که هیچ لزومی ندارد که چنین فعالیت هایی با پرچم و علم و کتل صورت بگیرد. آنچه مهم است توسعه شبکه روابط اجتماعی بیرون از حوزه دولتی است.

دوم، جنبش سبز درگیر یک جنگ روانی است، نه یک جنگ شهری، به همین دلیل باید تولید محتوای رسانه ای بکند. مهم نیست که تولید محتوای رسانه ای ما که بصورت مقاله و شعر و تصویر و کار گرافیکی و موسیقی و فیلم و فایل صداست از چه رسانه ای منتشر می شود، تولید این محتوا بسیار مهم تر از انتشار آن است، محتوا وقتی تولید شد راه انتشارش یافته می شود. در حال حاضر نیز رسانه های جنبش سبز کم نیستند.

سوم، جنبش سبز یک جنبش مربوط به داخل کشور است. تاکید بر این موضوع و تمرکز تولیدات با توجه به وضعیت داخل کشور و انتشار آن برای داخل ایران، موضوعی مهم است. طبیعی است که ما باید زبان داخل ایران را و موضوعات مهم جنبش در داخل را در نظر بگیریم. وقت گذاشتن برای مسائلی که در بیرون ایران مطرح است و پاسخ دادن به پرسشهای بیهوده کسانی که حتی اگر قانع هم بشوند کاری نمی کنند، وقت هدر دادن است. ما هر کار کوچک و ساده ای که در داخل کشور اثر دارد، را باید به کارهای بنیادین بیرون ایران ترجیح بدهیم.

چهارم، جنبش سبز یک جنبش جهانی است، باید حضورش را در حوزه دیپلماسی عمومی تقویت کند. ممکن است چنین به نظر برسد که این موضوع با داخلی بودن جنبش تضاد دارد، اما چنین نیست. آنچه واقعیت دارد این است که بخش اعظم کشورهای منطقه و کشورهای جهان اسلام، با مشکل دموکراسی مواجهند. شیوه ایرانی دموکراسی خواهی با نگرانی توسط اکثر این کشورها تعقیب می شود. توجه به این موضوع، هم در داخل ایران و هم در خارج از کشور اهمیت دارد. اتفاقا نیروهای جنبش سبز در بیرون ایران در این حوزه می توانند بخوبی عمل کنند.

پنجم، جنبش سبز یک جنبش ایرانی است، باید محتوای فارسی تولید کند. به نظر می رسد سازمان دادن بسیاری از نیروهای حامی جنبش سبز به تسخیر اینترنت توسط سبزهای ایرانی و تولید محتوای فارسی در همه جای اینترنت، هم به عنوان یک وظیفه ملی و هم یک شیوه ارتباط تشکیلاتی میان کسانی که بیشتر به فعالیت های فرهنگی تمایل دارند، است. حکومت ایران به دلیل بی مسوولیتی در قبال تاریخ و فرهنگ ایران، با وجود صرف هزینه های بسیار در اینترنت، از وظایف ملی خود شانه خالی می کند، ما موظفیم این فعالیت ها را انجام دهیم. حضور در شبکه های مجازی اینترنتی، ایجاد کتابخانه و مرکز اطلاعات برای حفظ آثار فرهنگی فارسی، ایجاد آرشیوهای دقیق و مناسب و علمی برای حفظ آثار هنری و موسیقی و سینمای ایران، حضور در ویکیپدیا برای تولید محتوا در این وب سایت بسیار پراهمیت می تواند بخشی از وظیفه ما در قبال فرهنگ ایرانی باشد.

ششم، جنبش سبز متکی به نافرمانی مدنی است، باید راههای ارتباط کم هزینه در داخل را پیدا کند. ما باید تلاش کنیم تا راههای ارتباط رسانه ای در داخل را گسترش دهیم. ایجاد روزنامه هایی که بتواند بصورت مخفی و فراگیر در تمام کشور، خبرها را به مردم برساند، با حداقل آسیب پذیری، می تواند به یک جنبش موثر و همگانی تبدیل شود. یادمان نرود که در دهه وحشتناک شصت در شوروی که تازه از زیر دست استالین درآمده بود، یک روزنامه " وقایع روز" تمام سیستم کمونیستی را مختل کرد.

هفتم، جنبش سبز یک جنبش فراگیر است، باید در همه حوزه ها عمل کند، باید حوزه های بوروکراسی و تکنوکراسی و ارتباطات صنفی را گسترش دهد. بهترین دوستان ما در سازمان ها و موسسات دولتی هستند و مجبورند خود را حفظ کنند و باید هم همین کار را بکنند، ما نیاز داریم که هر چه ممکن است سبزهای بیشتری در داخل سیستم اجرایی باشند، تا فشار کمتری به مردم وارد شود. هم باید این نکته را بفهمیم، هم باید از آنان بخواهیم که تا ممکن است روابط شان را سازمان بدهند، بی آنکه به خطر بیافتند.

هشتم، جنبش سبز برای این به نام سبز و نشانه سبز شناخته شد که بتواند نیروی بیشتری را متمرکز کند و امکان اتحاد را بهتر فراهم کند، اگر بناباشد که سبز بودن خود عامل اختلاف میان مخالفان واقعی حکومت شود، این نقض غرض خواهد بود. به نظر می رسد باید تلاش کنیم تا فضای تنش سبزها و مخالفان حکومت را بطور جدی کاهش دهیم.

سبزها و سایر حامیان دموکراسی و آزادی در ایران، مهم ترین راه نجات کشور از چنبره خطرناک فقر و استبداد و بی عدالتی و جنگ هستند. حکومت مجبور است بزودی درهای سیاست را باز کند تا بیش از این ریزش نیرو پیدا نکند، باید با استفاده از فعالیت های فرهنگی، هنری، اجتماعی و علمی نیروهای مان را متمرکز کنیم و برای زمان عمل سیاسی آماده باشیم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر