۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

جنگ یارانه ها و رایانه ها - سید ابراهیم نبوی


دولت احمدی نژاد پرداخت یارانه های هدفمند را به قصد خرید نیروی اجتماعی تهیدستان آغاز کرد تا بتواند در توفان اقتصادی که در پیش دارد، لشگر یقه چرکها را به کمک خود بخواند و علاوه بر کاهش بنیه اقتصادی طبقه متوسط، شرایط حامیان خود را بهبود ببخشد. این در حالی است که اولا، طبق هیچ برآورد آماری معلوم نیست حامیان احمدی نژاد تعریف طبقاتی داشته باشند. و ثانیا بسیاری از واقعیات نشان می دهد که جنبش مخالفان در سال 88 علاوه بر طبقه متوسط متکی بر اقشار کم درآمد بوده و در مقابل طبقه جدید سابقا کم درآمد در این پنج سال از درآمد نفتی بسیار سود برده و به طبقه اقتصادی پردرآمدی بدل شده اند.

از سوی دیگر، دولتی که در طول پنج سال گذشته با بی برنامگی، کاهش تولید، از بین بردن بنگاههای اقتصادی خصوصی، هرز دادن پول به صورت وام های زودبازده، متکی کردن پول نفت به سیاست های ماجراجویانه، حاتم بخشی در حوزه سیاست خارجی برای خرید حامیان جهانی بی ارزش مثل ونزوئلا و بولیوی و یا شرکای غیرقابل اعتماد مثل روسیه، بالا بردن هزینه حفظ حکومت با صرف پول برای نمایش های پوپولیستی، صرف کردن ذخیره ارزی برای مصارف بی برنامه روزمره و توقف اداره کشور برای بیش از یک سال، تمام سرمایه های کشور را به باد داده، نه توان ادامه پرداخت یارانه ها را دارد و نه اینکه یارانه ها در اقتصاد بی برنامه کنونی کلیدی برای درهای بسته به روی دولت احمدی نژاد است.

بعید می دانم که ماه عسل هشتاد و یک هزار تومانی آقای احمدی نژاد، با قهر و دعوای این داماد بدعهد و آن عروس به اجبار به عقد موقت درآمده ای به نام ملت ایران، تمام نشود. تزریق پول نقد بصورت یارانه، نهایتا چیزی در حدود ده درصد هزینه های تهیدستان را می پوشاند، در حالی که همزمان با افزایش بیست تا سی درصدی قیمت ها، فقط در نهایت بیست درصد کسری درآمد نصیب آنان می کند. این وضع ادامه خواهد یافت و در ادامه زندگی همان ساندیس خورهای سیاهپوش حامی دولت را روز به روز خاکستری تر می کند و جمعیت آنان را به بخش خاکستری سرگردان اجتماعی می کشاند. بدین ترتیب دولت روز به روز هزینه نمایش های پوپولیستی اش مثل سفر آیت الله خامنه ای به قم یا سفرهای استانی یا برگزاری نمایش جمعیت افزایش می یابد و این افزایش هزینه، جایی را برای ادامه طرح یارانه باقی نمی گذارد. تنها چیزی که به دست دولت می آید، ایجاد توقعاتی گسترده در میان تهیدستانی است که روز به روز به تونل تاریکی نزدیک می شوند.

یکی از روزنامه نگاران سرشناس ایرانی در هنگام انتخاب احمدی نژاد در نهمین دوره ریاست جمهوری گفته بود، حامیان دولت خاتمی از او انتظار آزادی و دموکراسی داشتند، وقتی او نتوانست به همه خواسته های آنان پاسخ بدهد، با او قهر کردند، اما هیچ عکس العمل خشونت آمیزی نشان ندادند، چون اهل خشونت نبودند، اما حامیان احمدی نژاد از او نان و مسکن و برابری می خواهند، وقتی دولت نتواند به تهیدستان نان و مسکن و برابری بدهد، آنان دیگر واکنشی چون طبقه متوسط نشان نمی دهند. فقط لازم است کتاب تاریخ معاصر جهان را چند ورق به عقب برگردانیم تا صفحات بسیاری از شورش های گرسنگان و پابرهنگان را در مقابل دولت های پوپولیست ببینیم. گرسنگان نمی توانند ملاحظه هیچ مصلحتی را بکنند. و این خطرناک ترین سرنوشتی است که پیش روی ماست.

اگرچه شورش های اجتماعی گاه چنان کور است که هیچ راهنمایی نمی تواند مردمان گرسنه را به سوی حرکتی مفید و تغییری موثر حرکت دهد و در بسیاری موارد فقط می تواند شاهد ویرانی و سوختن همه سرمایه های کشور باشد، اما سبزها و بسیاری از آنان که ته مانده ای از عقلانیت هنوز در تصمیم گیری شان وجود دارد، باید خود را برای اداره شورش های کور آماده کنند. معنای این حرف این نیست که ما باید به شورشی دامن بزنیم، نه، این کار خطرناک را دولت دارد بخوبی انجام می دهد، ما فقط برای حفظ ایران، حفظ امنیت کشور، حفظ ته مانده دستآوردهای ملت ایران و برخی دولتهای کارآمد و زحمتکش، باید تلاش کنیم تا در این شورش ویرانگر، در کنار نابودی حکومتی که راه سقوط خود را با بی درایتی انتخاب کرده است، کشور ایران چنان به نابودی نزدیک نشود که وضع امروز کشور، آرزوی محال فردای ما شود.

رایانه ها، به عنوان شریانهای ارتباطی جنبش مخالفان در ایران، وظیفه دشواری به عهده دارند. معلوم نیست صدای زنگ خطر را چند بار خواهیم شنید، گاهی اولین نشانه خطر چنان فاصله نزدیکی با نابودی کامل دارد، که ناظران دل نگران هیچ کاری جز نجات خود و اعلام خطر نمی توانند بکنند. اما اگر شانس بیاوریم، شاید تهیدستان ناراضی و عصبانی فقط یک بار زنگ خطر را فشار ندهند. گوش تیز کنیم و علائم خطر را بشنویم.







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر