۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

نقد "ف. م. سخن" بر بیانیه موسوی و نظر من

متاسفانه برای بار چندم مجبور شدم مطلبی بر خلاف نظر دوست نادیده ام ، ف. م. سخن، بنویسم. امیدوار بودم همگی دست در دست هم برای پیشبرد اهداف جنبش بنویسیم. اما لازم است هر از چندی نیز به ابهامات پاسخ گفت ویا برای روشن شدن آنها از یکدیگر سؤال نمود . امیدوارم سخن عزیز حقیر را به بزرگواری خود ببخشد. مقاله سخن را اینجا بخوانید.
---
جناب سخن،
بسیار خوشحالم که میبینم "گویا" مقاله شما را در محل مناسبی کار کرده و بدین شکل خوانندگان را بیش از پیش با شما آشنا نموده.
از مقاله میمالیم و میسابیم بسیار لذت بردم. همانطور که میدانید با نظرات شما در مورد مهندس موسوی موافق نیستم ولی صراحت لهجه شما ستودنی است. در مورد مقاله مطالبی به نظرم آمد که اینجا مختصر و در وبلاگ خود کاملتر به آن میپردازم:

بنده چند روزی به سابیدن و مالیدن بیانیه بر اساس نظرات "بزرگان" و دیگران پرداختم. دیدم حتی در وبلاگ شما هم خوانندگان محترمتان چگونه و با چه دید عمیقی "توجیه" میکنند نظرات مهندس را. خواندم که اکثر دوستان با شما موافق نبودند و این نوشته را نه عقب نشینی بلکه حرکتی هوشمندانه به جلو میدانستند. دیدم که روشنفکران و متفکران جامه این بیانیه را بسیار مثبت یافته اند.
خلاصه ای از نظرات آنان را در وبلاگ خود منتشر کرده ام. نظر شما را هم همچنین. بسیار جالب است خواندن نظرات موافقان و مخالفان مهندس. بسیار عبرت آموز است دیدن تحلیلهای دوست و دشمن. پای چوبین استدلالهای مخالف را نیز مشاهده کردم.
فرموده بودید "همه منتظر بزرگان بودند که در تائید فرمایشات آقای موسوی نظر دهند و توجیه کنند" و شما اینگونه نبودید و پس از یکی دو روز دست به قلم بردید. به نظر همین عدم تامل کافی در خواندن و درک متن به علاوه شتابزدگی برای پیش افتادن از "همه" شرط انصاف را را ازنقد شما دور کرده.
ایکاش شما هم منتظر میماندید، نه منتظر بزرگان، که منتظر فرو نشستن آتش خشمتان، به تعبیر جناب برجیان، آنگاه قلم میزدید. همین عدم تمایل شما به همرنگ جماعت شدن تا بدانجا پیش میرود که از "مقدمه پرسوز و گداز" آن در میگذرید، گو اینکه این مقدمه اصلا جزیی از متن بیانیه نبوده است. تشخیص میدهید که مقدمه بیربط بوده و یکراست سراغ اصل مطلب میروید. خواهشم اینست که لطفآ تکلیف ما را در مورد مقدمه بیانیه نیز روشن فرمایید. آیا با آن موافقید؟ آیا به نظر شما ارزش کنکاش را دارد؟ آیا میتوان متنی را بدون در نظر گرفتن مقدمه آن بررسی نمود؟ آیا میتوان مثلا نوشته شما را بدون دانستن مقدمه آن در رابطه با بازی ۲۱ کشف رمز کرد؟

اما نقد شما بر بیانیه جناب موسوی نه نقد محتویات ونه فرم آن است. شما میفرمایید که چون راه حلهای ارائه شده عملی نیست و این دولت جنایتکارتر و نظام فاسد تر از آن است که به آنها توجه کند، پس اساسا صدور این بیانیه بیهوده بوده است.

بگذارید یک قدم جلوتر برویم، با خواندن نوشته شما میتوان اینگونه فرض کرد که شما با موارد طرح شده مشکلی ندارید و فقط ایرادتان، اجرایی شدن و یا نشدن آنهاست. اگر اینگونه است که بین من و شما و آقای موسوی اختلافی نیست. همه ما بر این باوریم که این موارد باید اجرا شود. باید نظام تغییر ساختاری کند، قانون حاکم شود، احزاب رسمیت بیابند، انتخابات سالم برگزار شود، جریان اطلاع رسانی آزاد برقرار گردد، دولت پاسخگو باشد، دادگستریها مستقل و عادل باشند، زندانیان سیاسی آزاد شوند، حقوق شهروندی مردم به رسمیت شناخته شود و تنها در اینصورت است که مطالبات مردم محقق خواهد شد. ما میپنداریم این است پایه یک دموکراسی ایرانی. تصور نمیکنم شما نیز چیز دیگری بخواهید.
مجددا تکرار میکنم اینها اهداف اولیه و در دسترس جنبش سبز مردم ایران است. اینها آن چیزهایی است که مردم در خرداد ۸۸ به آن رأی داده اند. اینها همان درخواست است که شما نیز به درستی پیگیر آن هستید که "رأی من کجاست؟".

جناب سخن، بر این باورم که شما در توجیه همان تئوری خود که مهندس موسوی را مسؤول قتلها میدانید و نتیجتا وی را فاقد شرایط رهبری میدانید و به بهانه اینکه "رأی خود" را میخواهید، خواسته های به حق اورا، که خواسته های جنبش سبز نیز هستند، غیر عملی و ناکافی میخوانید.

اما اگر با اصول مطرح شده در بیانیه مخالفید نقد را بر دلایل مخالفت خود استوار کنید. یا اگر علاوه بر آنها مطالبات دیگری نیز دارید، با ارائه راه حل آنها را بیان کنید. چرا با کیش شخصیت مهندس رهبری جنبش را هدف گرفته اید؟ این رسم همراهی با حرکت مردمی نیست، گرچه خود اصرار دارید که هشدار میدهید از عواقب پیروی کورکورانه. نمیتوان فقط ساز مخالف زد و در کمین نشست برای نقادی.

برادر ارجمندم آیا شما غیر از چیزی که در بیانیه آمده میخواهید؟ آیا اینگونه قضاوت درباره موسوی، که خواهی نخواهی سمبل جنبش سبز شده است، کل جنبش را در خطر نمیاندازد؟ آیا ناراحتی شما از موسوی تا به این حد است؟

کوتاه سخن اینکه اینجانب معتقدم ناراحتی شما از مهندس موسوی و زهرا رهنورد تحلیلهای شما را در مورد این شخصیت های جنبش تحت تاثیر قرار داده است. نقد شما در مورد دیگران هیچگاه چنین عنان گسیخته نبوده است. چرا؟


با تشکر
دوست فرضی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر