۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

یادگار آنان که مقصدشان سال صفر بود - مسعود بهنود

خبر کوتاه است و می توان گفت در نگاه اول بی اهمیت. اما ارزش آن دارد که به یادها آورد آن چه را از یاد رفتنی است. حکومت کامبوج تصمیم گرفته است خانه، محل زندگی و مرگ، و گور رهبران خمرهای سرخ را همچنان که بود در برابر نگاه ها بگذارد و به یک محل توریستی تبدیل کند. و این یادآور گروهی است که در سی سال آخر قرن بیستم نام و آوازه اش در فضای سیاسی جهان حضوری مدام داشت. همان ها که در فرهنگ سیاسی عالم مظهر پلیدی و تباهی حکومتداری شدند.


خمرهای سرخ در اوایل دهه هفتاد به عنوان یک گروه مسلح مخالف حکومت سلطه جهانی کار خود را آغاز کردند و بزودی در میان جوانان جهان – حتی اروپا – هوادارانی یافتند. پول پت رهبر این گروه از سوی همان هواداران به اسم قهرمان انساندوست ضد سلطه و ضد امپریالیسم، چه گوارای این بخش از جهان لقب گرفت. چنان رفتار می کرد که هم پکن مائو و هم ویت نام هوشی مین وی را از آن خود می دانستند. گرچه گهگاه در روزنامه خود و در سخنرانی هایش به هر دو قدرت همسایه بد می گفت اما در پنهان ادعا داشت که این ها را برای سرگرم کردن مردم می گوید.

پول پت برای حرکات غیرمعقول خود دلایل گنگ و مبهمی بیان می کرد. کس تا پایان کار ندانست او واقعا ایدئولوژی مارکسیسم و یا مائوئیسم اعتقادی دارد یا نه. سخنانی در ظاهر به سبک کتاب سرخ مائو اما عرفانی می گفت، از انتظاری دور و از بهشتی گمشده لاف می زد. معتقد بود باید نسخه کامبوجی و بومی هر ایدئولوژی را پیدا و بدان عمل کرد.

هدف جنبش خود را رسیدن به تمدنی که از "باز یافت انهدام پلیدی ها" معین کرده و از سال صفر به عنوان مقصد راه سخن می گفت. اما عاقلان نوشته اند خمرهای سرخ از هم آمیختن بودائیسم با کمونیزم ساخته شد و یک جریان نامعمول از آن بنیان گرفت که بعد هم نشان داد که نه از جهت فلسفی و نه عقلائی ریشه ای ندارد.

پول پت چه زمانی که برای قدرت می جنگید و چه سال هائی که در قدرت نشست علاقه ویژه ای به طرح های بدیع داشت طرح هائی که کسی از آن ها نشنیده باشد. چنان که همان ابتدا قرار گرفتن در راس دولت اداره برنامه ریزی کشور را تعطیل کرد و همه کار را چنان خلاصه کرد که در سه کمیته بگنجد. در این سه کمیته تخلیه شهرها و بردن همه مردم شهرنشین به روستاها، انتشار پول و پخش آن بین مردم، و حذف و کشتار مخالفان جمع شده بود. هیات دولتی که وی رییس آن شد بعدها گزارش دادند که هیچ اختیاری از خود نداشتند و همواره با طلسم ها و گفته هائی خاص او سرگردم و مجذوب می شدند و آن طرح به عنوان مصوبه دولت تعیین می شد.


ابتدای کار دولتش پول پت خود را برادر اول [به مفهوم کامبوجی نوکر اول] خواند اما بعدها او را دکتر صدا می کردند و جهانیان هم که به او پول پت لقب داده بودند [خلاصه شده دو کلمه فرانسوی پولیتیک پتانسیل].


در واقع مهم ترین برنامه اش این ها بودند: دشمن شماری گروه های بودائی، مسلمان، متفکرین تحصیل کرده غرب، تحصیل کرده های دانشگاه های کامبوج [که به گفته وی تا قبل از او همه فاسد بودند] و کسانی که با کشورهای غربی و ویت نام رابطه داشتند، معلولان و چاق ها [که عنوان مرفهان رنج ناکشیده به آنان داده بود].

خمرهای سرخ، فقط چهار سال دولت را بلامنازع در دست داشتند اما با با شعارهای فریبنده چنان آتشی به جان کشور سبز کامبوج زدند و چنان فقری پدید آوردند و چنان اختناقی را پایه گذاشتند که در تاریخ معاصر جهان شبیه نداشت. جوانان تحریک شده و شبه نظامی را واداشتند در چهارراه ها دست های عابران را معاینه کنند. کسانی که دست نرم داشتند نشانه آن که کار فیزیکی نکرده اند به اردوگاه ها برده شدند. در ورودی دانشگاه ها، استادان را دستگیر کردند، حتی در بیمارستان ها پزشکان را با روپوش سپیدشان بردند و جراحان را از اتاق های عمل بیرون کشیدند.

خمرهای سرخ مطابق آمار تائید نشده دو میلیون و هشتصدهزار نفر و بنا به آمار رسمی دومیلیون نفر یعنی بیست و یک در صد جمعیت کشور و 90 در صد تحصیل کردگان و نخبگان را کشتند. در گورهای جمعی نهادند که گاه خودشان کنده بودند. از نازی ها که آن همه بدشان را گفتند بدتر شدند و کاری کردند که ویت نام حامی اولیه شان حمله آورد تا آنان را برکند و خمرهای سرخ از حکومت و از پایتخت رانده شدند. هسته ای از آنان که چند هزار نفر بودند به جنگل پناه بردند، نزدیک دو دهه در آن جا در انتظار بازگشت به قدرت بودند. پول پت در همان جا بیمار شد اما پزشکی را زنده نگذاشته بود پس خود به مداوا برخاستند و او را "دکتر" لقب دادند. در همین حال تا سال 1998 در همان جنگل ها ماندند.

دشمن اصلی پول پت، صدای آمریکا، در شب پانزده آوریل 1998 اعلام داشت اعضای مانده خمرهای سرخ با تحویل پول پت به دادگاه بین المللی جنایت علیه بشریت موافقت کرده اند . اما فردای آن روز همسرش خبر داد که او را وقتی در جلو پناهگاهش منتظر انتقال به نقطه ای دیگر بود, در رختخواب مرده یافتند. گفتند "دکتر" بر اثر سکته قلبی درگذشته است. پیش از آن سال ها بود خبر می رسید که از سرطانی جانگاه در رنج است و با گیاهان جنگلی خود را مداوا می کند.

جهانیان می خواستند کالبد این پدیده جنایت بار قرن بیستم را بررسی کنند و علت مرگش آگاه شوند اما خبر رسید که وی را در همان جنگل بنا به وصیتش سوزانده اند.

قصه تمام. یکی از وزیرانش که در دادگاه بین المللی علیه جنایت بشریت محاکمه شد، می گفت امروز هیچ نمی دانم چطور ما فکر کردیم او درمان همه دردهای ماست، دشمن همه بدی هاست و راه حل تمامی بغرنج ها. امروز که فکر می کنم ما خود درد بودیم، خود دشمن بودیم و بی اطلاعیمان دشمن بزرگمان بود.

چه خوب که حکومت کامبوج قصد کرده است که بناهای زادگاه و محل زندگی آخرین و محل مرگش را برپا دارد و به منطقه ای توریستی تبدیل کند. کمتر فایده اش این است که آدمیانی خواهند رسید و راهنما برایشان خواهد شد که خمرهای سرخ که بودند، پول پت چه بود. و چنین است که از یاد تاریخ نمی رود. اگر همه مردم جهان چنین کنند و چنین کرده بودند گویا وضعمان بهتر بود.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر