۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

با اجازه از سهراب سپهری

با عرض معذرت از محضر تمام دوستان گرمساری.
-----------------------------------------------

اهل گرمسارم

روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوییا می {…}
پای آن کاج بلند

اهل گرمسارم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر
شدم تهرانی
 ………… ……… ……… ……....

اهل گرمسارم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست
………… ……… ……… …

من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم

من نمازم را پی تکبیرةالاحرام فقیه
پی قدقامت شورای نگهبان خواندم

کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام درتوی
جمکران
افتادست

کعبه من مث یک زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
کلهء تاروسیاه اوباماست

اهل گرمسارم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءکالی در چین

نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال کراک میخواهی
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟




متاسفانه شاعر را نمیشناسم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر